جذب قطعه‌ سازان ایرانی توسط امارات

پنج شنبه 15 اردیبهشت 01 ساعت 15:36
جذب قطعه‌ سازان ایرانی توسط امارات

کلیت ماجرا یک هشدار جدی به صنعت خودروسازی در ایران است: اینکه صنعت خودروسازیِ کهنه، فرسوده، بدهکار و از رده خارج ایران به زودی باید قافیه را نه فقط به کشورهایی همچون ترکیه، که کشورهایی همچون امارات متحده عربی هم ببازد.

و حالا امارات!
موتورهای احتراق داخلی (که در خودروهای بنزینی و گازسوز استفاده می‌شوند)، تا کمتر از یک دهه دیگر کاملا از رده خارج می‌شوند.

تقریبا تمام شرکت‌های بزرگ خودروسازی (از بنز گرفته تا فورد) و تمام کشورهای خودروساز (از چین گرفته تا آلمان)، سرمایه‌گذاری‌های میلیارد دلاری کرده‌اند تا از این روند قطعی عقب نمانند.

فقط در یک مورد، بنز ۴۷ میلیارد دلار برای تحقیق و توسعه در این زمینه سرمایه‌گذاری کرده است. 

بعد از تجربه خودروی برقی ترکیه (تصویر زیر)، حالا امارات متحده عربی هم می‌خواهد به صورت مستقل خودروی برقی بسازد.

خودروی برقی ترکیه

حالا حساب کنید که خودروسازِ ایرانی که پلت‌فرم‌های مربوط به ۳۰ سال پیش را هنوز هم با افتخار تولید می‌کند، یک دهه دیگر کجا خواهد بود.

اما جدا از این، زنگ‌خطری به‌مراتب هشداردهنده‌تر هم حالا باید به گوش‌مان برسد: اینکه قطعه‌سازانِ ایرانی هم باید همچون پزشکان، پرستاران، مهندسان و فیزیک‌دانانِ ایرانی، راهی دیار غربت شوند.

این بار البته نه راهیِ آمریکا، اروپا و کانادا، که راهیِ امارات متحده عربی. اما این ماجرا چه ابعاد دیگری می‌تواند داشته باشد؟

وقتی بقیه از شما تعریف می‌کنند
ماجرا زمانی جالب‌تر می‌شود که بدانیم خودروسازان فرانسوی (به‌طور مشخص پژو و رنو)، قطعه‌سازان ایرانی را به شرکت‌های سرمایه‌گذاریِ امارات معرفی و توصیه کرده‌اند.

به عبارت ساده‌تر، شرکت‌های فرانسوی در مشورت با سرمایه‌گذارانِ اماراتی، به آنها گفته‌اند که می‌توانند با هزینه بسیار پایین، توان فنیِ قطعه‌سازان ایرانی را به کار بگیرند.

روزنامه دنیای اقتصاد، چندی پیش گزارشی در این مورد منتشر کرد که در آن، با برخی فعالان صنعت قطعه‌سازی گفت‌و‌گو کرده بود. نظرات به دو دسته تقسیم می‌شدند: آنها که نگران بودند ماجرای مهاجرت نخبگان ایرانی و هزینه‌های غیرقابل جبران آن برای اقتصاد ایران این بار هم تکرار شود و در سویِ مقابل، آنها که ماجرا را به فال نیک گرفته بودند.

آیا باید خوشحال باشیم؟
در اینجا، قصد داریم از نظر دوم دفاع کنیم: در دنیای امروز نباید الزاما از جا‌به‌جا شدنِ متخصصان (و البته فناوری و سرمایه) نگران بود.

متخصص، فناوری و سرمایه، در اقتصادِ «جهانی‌شده» امروز، به جایی کوچ می‌کنند که بالاترین بازده را داشته باشند، اما فواید این ماجرا می‌تواند (البته نه الزاما) به نفع عده بسیاری تمام شود.

مثلا به این فکر کنید که چرا «اپل» باید گوشی‌هایش را در چین تولید کند و نه در آمریکا؟

چرا شرکت‌های IT آمریکایی، به جای استخدام نخبه‌های آمریکایی در خاک آمریکا، برنامه‌نویسان پاکستانی و هندی را استخدام می‌کنند؟

یا چرا برخی کشورها به جای کشاورزی در خاکِ خودشان، در کشورهای دیگر کشاورزی می‌کنند؟ (کشاورزی فراسرزمینی)

ایران و فرصت‌هایی که از دست داد
پاسخ به همه این پرسش‌ها را می‌توان در «بازده اقتصادی» یا «بازده سرمایه» جست‌و‌جو کرد.

در سال ۱۳۹۲ و پس از رویِ کار آمدن حسن روحانی به عنوان رییس‌جمهور در ایران، زمزمه ایجاد «قطب سوم خودروسازی» در ایران به میان آمد. در واقع، دولت می‌خواست برای دو خودروساز بزرگ ایرانی رقیبی بتراشد.

گفت‌و‌گوهای جدی با شرکت‌هایی نظیر «رنو»، «پژو»، «هوندا» و حتی «نیسان» انجام شد و مزیت ایران هم مشخص بود: نیروی کار ارزان و انرژیِ تقریبا رایگان.

همزمان، شرکت‌هایی مانند «ولوو» و «اسکانیا» هم قرار بود هابِ منطقه‌ای تولیدات اتوبوس و کِشنده‌های‌شان را به ایران منتقل کنند، باز هم به این دلیل که همه‌چیز در ایران برای‌شان ارزان‌تر تمام می‌شد.

اما تحریم‌ها همه چیز را به هم ریختند و این تلاش‌ها روی کاغذ باقی ماندند.

آیا لازم است که متخصصان ایرانی به امارات کوچ کنند؟
حالا به موضوع روز برگردیم: کوچ قطعه‌سازان ایرانی به امارات متحده عربی، برای ساخت خودروی برقی به نام اماراتی‌ها. واقعیت این است که نباید چندان نگران باشیم، اما این عدم نگرانی مشروط است. ایران باید قضیه را به فال نیک بگیرد و حتی خودش پیش قدم شود!

از «دیپلماسی پینگ‌پنگ» تا «دیپلماسی خودرو»
حالا به یک سناریوی رویایی فکر کنید: اینکه امارات حاضر شود در خاک ایران، برای تولید خودروی برقی مشترک سرمایه‌گذاری کند.

در عالم واقع، این سناریو واقعا رویایی است. اما جهان سیاست نمونه‌های بسیاری به خود دیده که یک بهانه، به راه‌حلی برای کنار گذاشتن اختلافات بدل شده است.

جالب‌ترین نمونه، در دهه ۱۹۷۰ میلادی و میان آمریکا و چین رخ داد. در آن زمان، دو کشور روابط سیاسی اندکی داشتند، اما با یک ابتکار ناگهانی، مسابقات ورزشیِ پینگ‌پنگ میان دو کشور به بهانه‌ای تبدیل شد که مراودات سیاسی هم شروع شود.

این ماجرا آن‌قدر معروف است که حالا نام «دیپلماسی پینگ‌پنگ» (یا Ping-pong diplomacy) بر آن گذاشته‌اند. پند اخلاقی ماجرا هم روشن است: اگر می‌خواهی آشتی کنی، هر بهانه‌ای یک بهانه خوب است!

آیا ایران و امارات متحده عربی می‌توانند یک «دیپلماسی خودرویی» را کلید بزنند؟

می‌توان گفت چرا که نه؟! ایران به سرمایه نیاز دارد و توان فنی دارد. امارات متحده عربی هم سرمایه دارد و توان فنی ندارد. بازار غرب آسیا هم در سال‌های پیشِ رو تشنه خودروهای برقی خواهد بود و فراتر از همه این‌ها، خودِ این ماجرا می‌تواند بهانه‌ای برای صلح باشد.

تازه ترين اخبار

دیدگاه بگذارید

اولین نفر باشید که دیدگاه خود را می نویسد

avatar